سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجلس های دانش عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 100 مرداد 31 , ساعت 9:57 صبح
وقایع روز سیزدهم محرم| از سخنرانی حضرت زینب(س) در مجلس ابن‌زیاد تا شهادت یکی دیگر از یاران امام حسین(ع)

حضرت زینب سلام‌الله علیها در وصف واقعه عاشورا فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایی ندیدم.»

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهر کوفه در روز سیزدهم محرم سال 61 هجری شاهد رویدادهای جان‌سوز و مهمی در دارالاماره عبیدالله بن زیاد بود. آن روز حضرت زینب سلام‌الله علیها چهره واقعی ابن زیاد را به همه مردم نشان داده و حقایق مهمی را درباره واقعه عاشورا در جمع مردم عنوان فرمودند. سپس کاروان آن حضرت در زندان کوفه به اسارت گرفته شدند. اما یاران حقیقی حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آن شرایط ساکت ننشستند. ازجمله عبدالله بن عفیف که سال‌ها قبل در جریان جنگ صفین نابینا شده و توفیق همراهی با امام حسین علیه السلام در عاشورا را از دست داده بود، در برابر ابن زیاد ایستاده و او را یکی از با بدترین القابش یعنی «پسر مرجانه» خطاب کرد تا اینکه توسط آن ملعون به شهادت رسید و به این ترتیب توانست نام خود را در زمره شهیدان در راه امام حسین علیه السلام ثبت کند.

اسیران کربلا در مجلس پسر مرجانه

اسیران کربلا به همراه سر مبارک شهدای خود در روز دوازدهم محرم در کوچه‌های کوفه گردانده شده بودند. عبیدالله بن زیاد که به دلیل بدکاری و فساد مادرش به پسر مرجانه هم مشهور بود، در روز سیزدهم دستور داد تا خانواده اهل بیت علیهم السلام را که در کربلا به‌عنوان اسیر گرفته بود، در کاخ او حاضر کنند. سپس دستور داد در مقابل چشم آن بزرگان، سر مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام را مقابلش بگذارند تا ابزاری برای نشان دادن قدرت موهومی خودش داشته باشد.

وقتی اسیران کربلا که در رأس آن‌ها امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها حضور داشتند، با دست‌هایی که با طناب بسته شده بود وارد دارالاماره عبیدالله شدند، سر مبارک امام حسن علیه السلام را در داخل تشتی پیش روی آن ملعون مشاهده کردند.

مأموران و عوامل عبیدالله بن زیاد، آن بزرگان را در مقابل خبیث‌ترین انسان تاریخ ایستاده نگه داشتند و خودشان در حال به تماشای رفتارهای وقیحانه آن روز پسر مرجانه بودند. آن روز پسر مرجانه نسبت به آن خاندان نورانی و سر مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام جسارت می‌کرد که با سخنان عالمانه و سخت حضرت زینب سلام‌الله علیها مواجه شد.

ما رأیت الا جمیلا

حضرت زینب سلام‌الله علیها در جمع زنان وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شده و وقتی نشستند، زنان و کودکان گرد آ حضرت گرفتند، در حالی که آن بانوی مکرم همچون مادر گرامی خود، در حجاب بوده و روی خود را از هر دیده ناپاک برگردانده بودند.

ابن زیاد ملعون که متوجه روی‌گردانی حضرت شده بود اما ایشان را نمی‌شناخت، سؤال کرد: «این زن کیست که خود را کنار کشیده و دیگر زنان دورش جمع شده‌اند؟» حضرت زینب سلام‌الله علیها جواب او را ندادند. عبیدالله دوباره سؤال کرد و یکی از کنیزانش که عقیله عرب و استاد قرآن زنان را می‌شناخت، جواب داد: «او زینب سلام‌الله علیها دختر پیغمبر اسلام صلوات‌الله‌علیه است.»

ابن زیاد گستاخانه خطاب به حضرت زینب سلام‌الله علیها گفت: «ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا کرده و کشت و نشان داد که آنچه می‌گفتید، دروغی بیش نبود!» حضرت جواب دادند: «ستایش خدا را که ما را به واسطه پیغمبر خود که از خاندان ماست، گرامی داشت و از پلیدی پاک گرداند. جز فاسق رسوا نمی‌شود و جز بدکار، دروغ نمی‌گوید، و بدکار ما نیستیم بلکه دیگران‌اند (یعنی تو و پیروانت هستید) و ستایش مخصوص خداست.

عبیدالله گفت: «دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟!» حضرت زینب سلام‌الله علیها به‌خوبی و با شجاعت تمام فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایی ندیدم. آن‌ها کسانی بودند که خدا مقدر فرموده بود کشته شوند و آن‌ها نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و به زودی خدا تو و آن‌ها را با هم روبه‌رو می‌کند و آن‌ها از تو، به درگاهی خدای تعالی شکایت و دادخواهی خواهند کرد. اینک نگاه کن که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد. مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!»

عبیدالله با شنیدن لقبش و نسبتش با مادر بدکاره‌اش ترسید و خواست قصد جان حضرت زینب سلام‌الله علیها را کند که یکی از مأمورانش او را از این کار نهی کرد. پس با عصبانیت و خشم گفت: «خدا دلم را با کشته شدن برادر نافرمانت حسین علیه السلام و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد.» حضرت سلام‌الله علیها فرمودند: «به خدا قسم بزرگ ما را کشتی، نهال ما را قطع کردی و ریشه من را درآوردی. اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافته‌ای.»

ابن زیاد که جوابی در برابر سخنان گهربار و شجاعانه حضرت زینب سلام‌الله علیها نداشت، با حالتی خشمگین دوباره گستاخی کرد و ضعف ابدی خود در مقابل خاندان امام علی علیه السلام را نشان داد و گفت: «این هم مثل پدرش علی علیه السلام سخن‌پرداز است. به جان خودم پدرت هم شاعر بود و سخن به سجع می‌گفت.» حضرت زینب سلام‌الله علیها فرمودند: «زن داغدار کجا و سجع گفتن کجا!»

وارد شدن اسیران کربلا به زندان کوفه

پسر مرجانه بعد از اینکه در برابر حضرت زینب سلام‌الله علیها به لکنت زبان افتاده و پرده از جنایت و وقاحت بزرگ خود برداشته‌شده می‌دید، آن بزرگان را راهی زندان کرد. به این ترتیب اسیران کربلا به مدت حدود هفت شبانه‌روز در زندان کوفه اسیر بودند.<** ادامه مطلب... **>

انتشار خبر شهادت امام حسین علیه السلام در شام و مدینه

سرزمین‌های اسلامی در سال 61 هجری تحت قدرت ملعون‌ترین چهره تاریخ یعنی یزید بن معاویه قرار داشت. عبیدالله بن زیاد که از سوی یزید حاکم کوفه شده و مأموریت خود در به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام و اسیر کردن خانواده آن حضرت را انجام داده بود، در روز سیزدهم محرم به شام و مدینه نامه‌هایی فرستاد. به این ترتیب در آن روز خبر شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آن سرزمین‌ها منتشر شد.

شهادت عبدالله بن عفیف

یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام که در کوفه زندگی می‌کرد، عبدالله بن عفیف بود. عبدالله که در جنگ جمل و صفین در رکاب امام علی علیه السلام از حق و دین خدا دفاع می‌کرد، هر دو چشم خود را از دست داده بود. به همین دلیل نتوانسته بود در روز عاشورا در کنار امام حسین علیه السلام با دشمنان آن حضرت مبارزه کند.

روز سیزدهم محرم، عبدالله بن عفیف شاهد بود که پسر مرجانه چه جسارت‌هایی در حق خاندان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله کرده است. او با شنیدن سخنان گستاخانه ابن زیاد، بلند شد و با صدای بلند فریاد زد: «ساکت شو ای پسر مرجانه! دروغ‌گو تو هستی و پدرت که به تو این مقام را داد. ای دشمن خدا! فرزندان پیغمبر خدا صلی‌الله علیه و آله را می‌کشی و در منبر مؤمنین این طور سخن می‌گویی؟»

مأموران ابن زیاد خواستند او را دستگیر کنند اما او با کمک خانواده و قبیله‌اش در امان ماند و به خانه رفت. اما بعد همان مأموران آمده و خانه او را محاصره کردند. عبدالله بن عفیف با وجود اینک نابینا بود، همراه با دخترش رشادت‌های فراوانی در برابر مأموران ابن زیاد داشت. اما دستگیر شد. سپس به دست شقی‌ترین خلق یعنی عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید و به امام شهید خود پیوست.

منابع:

  • مقتل لهوف
  • نفس المهموم
  • مقتل الحسین علیه السلام؛ بحرالعلوم
  • الوقایع الحوادث
  • نورالعین فی مشهد الحسین علیه السلام
  • آینه در کربلاست؛ محمدرضا سنگری


لیست کل یادداشت های این وبلاگ